تا فرد

خلاصه های از کتاب حماسه حسینی


تحریف و تعریف آن: 

تحریف دو معنی داره یکی لفظی و یگری معنوی . در اولی ظاهر حرف یا جمله یا سند یا هر چیز قابل نقل دیگه ای دگرگون میشه و فرد محرف اون مطلب رو به نفع خودش تغییر میده 

از نظر موضوع هم ، تحریف طبقه بندی هایی داره که  به صورت زیر توضیح میدم : 

مثلا یه نفر  قسمت هایی از کتاب شاهنامه یا موش و گربه رو تغییر بده زیاد مهم نیست ( البته شخصا زیاد با این قسمتش موافق نیستم )  مثلا يك شعر عالی‏
راجع به اثر محبت در مثنويهای اصل بوده است كه می‏گويد :

                       
                     از محبت تلخها شیرین شود


                وز محبت مسها زرین شود

كه حرف حسابی است . محبت مثل چيزی است كه تلخها را شيرين می‏كند ،
محبت حكم كيميا را دارد كه مس وجود انسان را تبديل به زر می‏كند . بعد
ديگران آمدند و بدون اينكه تناسبی وجود داشته باشد اشعاری به آن افزودند
. مثلا گفتند : از محبت مار موری می‏شود ، و يا از محبت مثلا سقف ديوار
می‏شود و يا از محبت خربزه هندوانه می‏شود كه اينها ديگر ربطی به موضوع‏
ندارد . البته اينها نبايد بشود ولی اين تحريفها به حيات و سعادت‏
اجتماع ضربه نمی‏زند ، در مسير اجتماع انحرافی ايجاد نمی‏كند . 

 اما تحريف‏
در چيزهائی كه بستگی به اخلاق و تربيت و دين مردم دارد خطرناك است ، و
وای به آنجا كه در اسناد و پشتوانه‏های زندگی بشر تحريف صورت بگيرد .  

حادثه كربلا برای ما مردم ، خواهی نخواهی يك حادثه بزرگ اجتماعی است‏
. يعنی در تربيت ما ، در خلق و خوی ما اين حادثه اثر دارد .
حادثه‏ای است كه خود بخود بدون اينكه هيچ قدرتی ما مردم را مجبور كرده‏
باشد ، ميليونها نفر و قهرا ميليونها ساعت از وقت خودمان را برای‏
استماع قضايای مربوط به آن صرف می‏كنيم ، ميليونها تومان در اين راه خرج‏
می‏كنيم . اين قضيه بايد همان طوری كه بوده است بدون كم و زياد بيان شود
و اگر كوچكترين داخل و تصرفی از طرف ما در اين حادثه صورت بگيرد ، حادثه را منحرف‏
می‏كند و بجای اينكه ما از اين حادثه استفاده بكنيم قطعا ضرر خواهيم كرد  

یکی از علمای بزرگ به نام مرحوم حاج ميرزا حسين نوری اعلی الله مقامه یه کتاب نوشته البته یکی که نه بیشتر اما شهید مطهری از این یکی بیشتر خوشش اومده و درباره دروغه . در اصل درباره منبر و سخنرانیه و رعایت دو اصل یکی خلوص و دیگری صداقت و درستی در منابر روضه ، مداحی ، وعظ و ... است .  

این عالم در مقدمه کتابش میگه نامه ای از یه عالم هندی به دستم رسیده که در هند خطبا روضه های دروغ می خونن . در حالی که نمیدونه منبع اصلی و سرچشمه روضه های دروغ نجف و یه جای دیگه و ایرانه . 

شهید مطهری قراره در ادامه از هر موضوع عاشورا ( اسارت ، شهادت و ... ) دو مورد از دروغ هایی که معمولا میگن تا مجلس کربلایی بشه رو بیان کنه . خواندن این قضیه هم خالی از لطف نیست : 

نقل می‏كنند كه يكی از علمای بزرگ در يكی از شهرستانها تا اندازه‏ای درد
دين داشت و هميشه به اين دروغهائی كه روی منبر گفته
می‏شد اعتراض می‏كرد و تعبيرش هم اين بود كه اين زهرماريها چيست كه بالای‏
منبرها می‏گوئيد . يك وقت يك واعظی به او گفت اگر اينها را نگوئيم اصلا
بايد در دكان را تخته كنيم ! آن آقا جواب داد اينها دروغ است و نبايد
گفته شود . از قضا چندی بعد خود اين آقا بانی شد و مجلسی در مسجد خودش‏
تشكيل داد و همان واعظ را دعوت كرد ، ولی قبل از شروع منبر به واعظ گفت‏
من می‏خواهم به عنوان نمونه مجلسی ترتيب بدهم كه جز روضه راست در آن‏
خوانده نشود و تو هم بايد مقيد باشی كه جز از كتابهای معتبر هيچ روضه‏ای‏
نخوانی ، و با تعبير خودش گفت از آن زهرماريها نبايد چيزی بگويی . واعظ
هم گفت چون مجلس مال شماست اطاعت می‏شود . شب اول خود آقا در محراب‏
رو به قبله نشسته بود ، منبر هم كنار محراب بود . آقای واعظ صحبتهايش‏
را كرد و موقع خواندن روضه شد ، شروع كرد به خواندن روضه و خود را مقيد
كرده بود كه جز روضه راست چيزی نگويد ، اما هر چه گفت مجلس تكان نخورد
و همين طور يخ كرده بود . آقا ديد عجب ، اين مجلس مال خودش هم هست‏
بعد مردم چه می‏گويند ، زنها می‏گويند لابد آقا نيتش پاك نيست كه مجلسش‏
نمی‏گيرد ، اگر آقا خودش نيتش درست بود ، اخلاص نيت داشت ، حالا كربلا
شده بود . ديد كه آبرويش می‏رود چه بكند ؟ يواشكی و زير چشمی به واعظ
گفت يك كمی از آن زهرماريها قاطی كن .

اين قضيه را من مكرر شنيده‏ام و لابد
شما هم شنيده‏ايد ، و حاجی نوری در مقدمات قضايا آن را نقل كرده است كه‏
می‏گويند روزی اميرالمؤمنين علی عليه السلام بالای منبر بود و خطبه می‏خواند
. امام حسين عليه السلام فرمود من تشنه‏ام و آب می‏خواهم ، حضرت فرمود كسی‏
برای فرزندم آب بياورد ، اول كسی كه از جا بلند شد ، كودكی بود كه همان‏
حضرت ابوالفضل العباس عليه السلام بود ، ايشان رفتند و از مادرشان يك‏
كاسه آب گرفتند و آمدند وقتی كه وارد شدند در حالی وارد شدند كه آب را
روی سرشان گرفته بودند و قسمتی از آن هم می‏ريخت كه با يك طول و تفصيلی‏
قضيه نقل ميشود . بعد اميرالمؤمنين علی عليه السلام چشمشان كه به اين‏
منظره افتاد اشكشان جاری شد . به آقا عرض كردند چرا گريه می‏كنيد ؟ فرمود
قضايای اينها يادم افتاد كه ديگر معلوم است گريز به كجا منتهی می‏شود .
حاجی نوری در اين جا يك بحث عالی دارد ، می‏گويد شما كه می‏گوئيد علی در
بالای منبر خطبه می‏خواند ، بايد بدانيد كه علی فقط در زمان خلافتش منبر
می‏رفت و خطبه می‏خواند . پس در كوفه بوده است و در آن وقت امام حسين‏
مردی بوده كه تقريبا سی و سه سال داشته است . بعد می‏گويد اصلا آيا اين‏
حرف معقول است كه يك مرد سی و سه ساله در حالی كه پدرش دارد مردم را
موعظه می‏كند و خطابه می‏خواند ناگهان وسط خطابه بگويد آقا من تشنه‏ام آب‏
می‏خواهم ؟ اگر يك آدم معمولی اين كار را بكند می‏گويند چه آدم بی‏ادب و
بی‏تربيتی است ، و از طرفی حضرت

گزارش تخلف
بعدی